طراحی راه‌حل‌های مبتنی بر بازی
جستجو
این کادر جستجو را ببندید.
جستجو
این کادر جستجو را ببندید.

فانتزی در گیمیفیکیشن، چیستی و چرایی

فانتزی در گیمیفیکیشن
فانتزی در گیمیفیکیشن

وقتی به فانتزی فکر می­کنیم متوجه می‌شویم که این، چیزی نیست که خیلی از اوقات دنبالش باشیم! مثلا وقتی به این قضیه فکر می­‌کنیم که چگونه کاری کنیم که کارمندانمان انگیزه بیشتری داشته‌­باشند، شاید فانتزی در ابتدا به ذهنمان نرسد. اما تجربه ثابت کرده­‌است که اگر بخواهیم کاری کنیم که افراد، خارج از چارچوب­های رایج فکر کنند، اضافه کردن آن، یک ایده خوب است. فانتزی مکانی دلچسب برای رویاها و افکاریست که به نوآوری منجر می­شود.  در عالم فانتزی، شما بدون ترس از مجازات شدن فکر می­‌کنید و خلاقیت خود را بروز می‌­دهید. (اگر هنوز نمی دانید گیمیفیکیشن چیست کلیک کنید)

اما نکته این است که فانتزی به معنای هری­ پاتر و جادوگر و … نیست! فانتزی به معنای غیرواقعی بودن است و این غیرواقعی بودن، می­‌تواند آنقدرها هم با واقعیت فاصله نداشته باشد!

برای مثال، مورد پر کردن اطلاعات را در نظر بگیرید. این کار مشخصا یک کار با متقاضی بالا نیست و افراد کمی در دنیا این کار را کار رویایی خود می‌دانند! اما نکته این است که اگر شما رییس باشید، دوست دارید این کار سریع و با دقت انجام شود. پس نیاز به فانتزی دارید!یکی از مثال های جالب در این مورد Typing of the Dead است.

کشتن مرده‌ها با فانتزی تایپ کردن!

یکی از مثال­‌های جالب در این مورد Typing of the Dead است. این بازی در سال 2000 منتشر شد و بر اساس بازی House of the Dead 2,  ساخته شد. اما ب­جای شلیک کردن به دشمن، باید عبارتی که روی صفحه نقش می‌بست را تایپ می­‌کردید. هرچه در بازی بیشتر جلو می‌­رفتید عبارات سخت‌­تری ظاهر می‌شد و کار شما حرفه ای‌­تر می‌­شد. تمامی جذابیت بازی به کنار، شما مشغول یادگیری تایپ کردن در بازی هستید، اما از این کار بی‌نهایت لذت می‌­برید! در عالم واقعیت، این­کار که در یک زمان محدود، باید یک مقدار کلمه را تایپ کنید، تنها با دادن جوایز نقدی جذاب می‌­شود که آن هم بعد از مدت زمان کوتاهی، بدون هیچ­گونه جذابیتی خواهد شد.  اما در این­جا شما باید در زمان کوتاهی، کاری کنید که زنده بمانید و برای زنده ماندن، باید اسامی زیادی را تایپ کنید.

نمونه استفاده از فانتزی در گیمیفیکیشن
نمونه استفاده از فانتزی در گیمیفیکیشن

به این موارد همان­‌طور که پیش­تر اشاره‌­شد، اجوتنمنت یا سرگرم‌­آموز می­‌گوییم.  همین روش می‌­تواند در آموزش کارکنان اتفاق بیفتد، کارکنان باید در یک محیط امن باشند که در این محیط، شکست خوردن، بی‌­مورد باشد. این افراد باید تا جایی که امکان دارد شکست بخورند تا در محیط واقعی احتمال تکرار شکست به حداقل برسد. از طرف دیگر، پیاده‌­سازی فانتزی، خیلی قضیه‌ی راحتی نیست. همه از یک عنصر فانتزی خوششان نمی‌­آید و بعید است که همه افراد یک شرکت همگی با هم دوست داشته‌­باشند که ناگهان، تمام دفترشان شبیه فیلم هری ­پاتر شود! اما اگر بخواهیم از فانتزی و گیمیفیکیشن برای مثال در آموزش کارکنان استفاده کنیم، چهار مورد زیر، از دلایل انجام این کار خواهندبود:

  1. ترکیب گیمیفیکیشن و فانتزی تجربه‌­ای است  که کاربر در آن حس غرقگی را تجربه می‌کند.
  2. چالش­‌های زیادی در این ترکیب، ناخودآگاه به ­وجود می‌­آید که برای کاربر جذاب است.
  3. تغییر رفتار، به سادگی انجام می­‌گیرد.
  4. یک محیط کنترل شده برای خطا وجود دارد.

برای دانلود بازی کلیک کنید!

کامنت های زیر این متن مربوط به دوره گیمیفیکیشن در بازاریابی می باشد

کامران حاتمی
کامران حاتمی
حدود 10 سالی است که در حوزه گیمیفیگیشن و طراحی رفتار به‌صورت تخصصی فعالیت می‌کنم و علاقه زیادی به ترویج این موضوعات در ایران دارم. آقای گیمیفیکیشن یک تیم است و من کامران حاتمی، مدیر این تیم پرانرژی و حرفه‌ای هستم. پیش‌زمینه تحصیلی مهندسی کامپیوتر (از علم و صنعت) و MBA (از امیرکبیر) دارم و در مسیر فعالیتم در حوزه گیمیفیکیشن، مطالعات گسترده‌ای در زمینه‌های نوروساینس، روان‌شناسی و علوم رفتاری داشتم. هم‌چنین کتاب‌های طراحی گیمیفیکیشن، گیمیفیکیشن در تدریس، هر آنچه باید درباره طراحی بازی‌های آموزشی اثربخش بدانید، ۱۴ روز تا شادی پایدار و اضطراب را ترجمه کرده‌ام. در حال حاضر در سوئد هستم.

131 پاسخ

  1. عالی بود مث همیشه ممنون از شما بخاطر قلم روان و صمیمی تون ..

    1. روز 10 سوال 2:
      آموزش شاهنامه به بچه‌ها: خودش شخصیت‌های مختلف رو داره و حالت حماسیه پس کارمون راحته.
      ما باید برای هر داستانش یه حالت کمیک استریت یا فیلمی شبیه همین فیلم (آموزش تایپ) بسازیم که شخصیتش همون ضحاک و رستم و اسفندیاره. بعد برای هر داستانش چند مرحله تعریف کنیم.
      قبل هر مرحله چند بیت رو با معنی نشون بدیم. حالا وقتی بچه بازیِ اون مرحله رو شروع میکنه، فقط معنی بیت‌ها میاد و اون باید بیت رو بنویسه تا امتیاز بگیره.
      بعد که به یه مرحله مشخصی برسه میتونه با استادهای ادبیات تو این زمینه مسابقه مشاعره بذاره. اگه برنده بشه، اون استاد تو پیج دانشگاه اسم اون کاربر یا بچه رو بذاره.
      امیدوارم مثالم خوب باشه، هدفم فقط فرهنگ سازی هستش که ادبیات فارسی زنده بشه. سپاس اگر پیشنهاد بهتری دارین بگین.

  2. پاسخ سوال دوم روز دهم گیمیفیکیشن در بازاریابی:

    یکی از مواردی که برای خود من خیلی مهم بوده سر کار، این بود که همه به نظافت و نظم محیط کارشون بها بدن و میز کارشون مرتب باشه.
    برای همین به فانتزی فکر می‌کنم که بشه برای نظافت و نظم محیط کار استفاده کرد.

    شاید بشه از تأثیر نظم و نظافت بر خلاقیت اعضا یا سرعت عملکرد اعضا صحبت کرد.
    و یا اینکه اگر شما توی هفته‌ی گذشته مثلا در نظافت محل کار کوشیدین، اینقدر در پیشرفت کارها دخیل بودید.

    که خب موارد بالا خیلی فانتزی محسوب نمی‌شه!
    پس به یه چیز دیگه فکر کنیم…

    شاید اینکه هر کار کوچیک و در نگاه اول بی‌اهمیت در شرکت که انجام می‌دن، در توسعه اقتصادی کشور و بهبود شرایط زندگی کردم تأثیر داره!

    پ.ن: یادش بخیر چه دورانی داشتیم با این بازی بخصوص اون نسخه‌اش که ترجمه مشهدی شده بود!

    1. پ.ن ۲: ولی من خودم خیلی این فانتزی‌ها رو قبول ندارم که جواب بده! (حداقل توی شرکت خودمون که یه چیزایی رو تست کردم)

      شاید به قول خودت بخوایم ایرانیزه‌اش کنیم، بیایم بگیم مثلا هر رفتار صحیح در این چارچوبی که مد نظر ماست انجام بشه، یه مشت محکمه به دهان رقیب!

      1. واقعا بستگی به خیلی چیزا داره حالا اگر تو یه بستری درست کنی که طرف خودش خلاقیت بزنه برای تم فانتزیش عالی میشه

    2. ببین استفاده از فانتزی منوط به اینه که همه از اون تم فانتزی خوششون بیاد اگر داری از تم هری پاتر استفاده میکنی ولی خیلی ها از هری پاتر بدشون میاد قطعا شکست میخوره طرحت بفرست این ورژنی که میگیو ندیدم

  3. روز دهم گیمیفیکیشن دربازاریابی سوال اول: بارکد رو محصولاتی باشه که مخاطب کودک نوجوانش بیشتره مثلا خوراکی و تنقلات . مثلا اگه رو یه پفک با مارک مزمز باشه هم باعث معروف شدن بیشتر مزمز میشه هم اینکه از معروفیت مزمز جهت فروش بیشتر کارت استفاده میشه.

    1. افرین مثلا توی ذهن خود من سنجابک بود که تخمه افتابگردان میفروشه خیلیم تلاش میکنه نشون بده که مثلا من حامی فوتبالم و این حرفا حالا توی تمرین بعدی میبینی که یه شرکت اب شنگولی سازی چطوری همچین کاری کرده

  4. سوال اول روز دهم گیمیفیکیشن دربازاریابی :
    بارکد برای چلسمه ها برای بچه ها مثله لواشک . موارد ترش
    محصولات لبنیات برای نوجوان ها و جوون ها که هم راغب بشن بیشتر مصرف کنن هم باعث کاهش پوکی استخوان بشه

  5. سوال دوم روز دهم گیمیفیکیشن در بازاریابی :
    آموزش عربی : یه کاراکتر باشه با دشداشه و یه حالت تعاملی داشته باشه مثلا داخل رستورانه و اون جمله ای که باید بگه میاد رو صفحه نمایش و شما در میکروفون میگید کاراکتر هم بعد شما تکرار میکنه

    تمیز کردن ظرف ها یا جمع کردن آنها و شستن آنها مخصوصا در دفتر کار :
    جوری نشون داده بشه با انجام موارد زیر را به همراه داشته باشه :
    این کار باعث تاثیر در روحیه بقیه اعضای شرکت ، نمای شرکت ، جلوگیری از آلودگی و رشد باکتری ، حرفه ای تر به نظر رسیدن ، این کار یکی از عاد های افراد موفق بوده 🙂

    1. مثلا بیای تصور کنی که تو شاعر متنای نانسی اجرمی یا چیزی تو این مایه ها باحال میشه دیگه درس عریبی خشک بنظر نمیرسه اینجوری

  6. جواب سوال اول روز دهم
    تم فوتبالی میتونه تو محصولی موثر باشه که مخاطبش همون بازیکنان بازی اصلی هستن. اگه فک کنیم پسرای جوون تر پس احتمالا روی نوشت افزار اون سن جواب میده
    روی لباس ورزشیای مخصوص اون سن
    روی کتاب قصه و داستان های مخصوصشون. حتی روزنامه های ورزشی و فوتبالی
    میشه سرانه مطالعه رو هم اندکی بالا برد با این کار :))

    1. اصا جالبه علیرضا یسال قبل این یه شرکت مشابه بمن گفت همچین کاری بنیم جواب میگیریم و من گفتم بنظم جواب نمیگیرید!! و حالا میبینم چقدر جواب داده و واقعا ظرفیتی که این بازی کارتی داره یه چیز عجیب غریبه

  7. جواب سوال دوم روز دهم
    من حین دیدن کلیپ به این فک کردم که میشه آموزش زبان رو با این ایده خیلی باحال تر کرد ولی طراحیش خیلی سخت میشه و باید واسه هر کلمه ای یا جمله ای یه صحنه بازی طراحی بشه. چیزی که در قالب عکسش رو روزتا استون نرم افزار یادگیری زبان انجام میده و خودمم خیلی دوسش دارم

    1. یه روشی هست به اسم کدینگ! مثلا برای یادگیری کلمه جلس به معنی حسودو غیرتی میگه ژیلاست دیگه میدونی چقدر حسوده! برای هر کلمه میاد یه کد اینجوری درست میکنه حالا تو آخرش بیای با همه این کدای جمله ای بتونی یه داستان بگی چیز باحالی در میاد

  8. جواب سوم روز دهم:
    بازی اینطوری شروع میشه که شما به عنوان یک ماشین باز در یک شهری کارتون دیدن ماشین های جدید مسابقه دادن با اونا طراحی و تجهیز کردن سیستماشونه و کلا زندگیتون از این کار و ماموریت هاش می گذره
    تو آغاز مراحل شما پیش هرکسی که میرید به عنوان همیار پلیس میتونید یکی از تخلف های رانندگیش رو کشف کنید و جریمه ش کنید یا بهش گوشزد کنید که گوشزد کردن یعنی رفیق شدن ولی جریمه کردن یعنی انجام ندادن اون ماموریت
    واسه بعضی مسابقات هم چون نیازه از شهرداری مجوز بگیرید قبلش همیشه یک افسر میاد داخل ماشینتون و باید تمام قوانین رو حین رانندگی رعایت کنید تا بهتون مجوز بده

    1. البته بیشتر بحث اینه که آیین نامه یاموزش داده بشه یعنی تابلوها و این حرفا ولی ایده خیلی خوبیه یه زمانی پلیس سعی داشت همچین کاری با بچه ها بکنه

  9. جواب سوال سوم روز دهم (یه کم ترکیبیه)

    یه شبیه ساز رانندگی رو طراحی می کنیم که به جای شهرهای ایران شهرهای معروف دنبا رو داشته باشه. این می تونه بخش فانتزی کار رو بر عهده بگیره و افراد رو به کار بیشتر باهش ترغیب کنه چون مثلا می تونن توی پاریس یا نیویورک رانندگی کنند.
    از طرف دیگه بیایم به رفتار درست و غلط آدما در رانندگی یه درجه ی تاثیر بدیم. مثلا اگر تصمیم ما رد کردن یا نکردن چراغ قرمز باشه.
    اگر رد کرد با یه اتومبیل دیگه تصادف کنه یا یک نفر رو مصدوم بشه. حالا اگر تصمیم گرفت جریمه اش رو بپذیره که خسارت میده و ادامه ی داستان. اما اگه تصمیم گرفت فرار کنه تو تیتر خبرگزاریا نشونش بده که مظنون فراری و تنش دیپلماتیک ایران و فلان کشور و …
    حالا مثلا اگر رد نکرد یه تشویق یا امتیاز مثبت بگیره و به عنوان مثال به عنوان شهروند قانون مدار خارجی براش یه پوین مثبت توی پاسپورت باشه.
    و حالا جریانات مشابه این. یه چیزی مثل GTA منتهی در جهت قانون مداری :)))

    1. فوق العاده بود بنظم فقط قضیش اینه که افراد اینجوری میان کار خلافو میکنن که نتیجشو ببینن که نتیجش دلچسبه!یعنی مثلا اگر کار خوب کردی بری توی جی تی ای مانند کار بد کردی همین ایران بمونی

  10. روز دهم گیمیفیکیشن در بازاریابی جواب سوال اول:
    جواب بی شک بله هست. مسلما تاثیرش بر روی کالاهایی که مستقیم (وسایل و البسه ورزشی، اسباب بازی های نوجوانان) و غیر مستقیم (ماست با چربی صفر، شیر غنی شده ورزشکاران،‌ شکلات پرتئینی،‌ نوشابه های ورزشی) یا تنقلاتی که مرتبط باشند با ورزش دوستان و فوتبال دوستان و ورزشکاران را هدف گرفته اند بیشتر خواهد بود.

      1. اتفاقا استثنائا میشه یه ربطی داد بین ماست که مثلا کلسیم داره و ورزش…
        بعد یچیز دیگه این وسط به نظر من رسید اینه که بیایم مثلا یچیزی مثل شیر رو که مردم شاید بیشتر مصرف کنن، رو ظرفش بزنیم رو ظرف ماستمون یه کارت فوتبال هست اگه ورش داری هم کلسیم بدنت دوبل میشه! هم اینکه اون کارته رو میبری.
        میدونی یچیزی تو مایه های اون ارتباط پوشک با آبجو میشه که تو فروشگاههای بزرگ اینا رو نزدیک هم میذارن چون باباها که میرن پوشک بخرن یه آبجو هم ورمیدارن که بشوره ببره این زندگیو!
        نمیدونم مفهومو رسوندم یا نه؟ ایدش واسه خودم هنوز واضح نیس ولی میشه یجوری هم کالا ها رو بهم متصل کرد و شناسوندشون هم اون کارته رو داد به ملت.

  11. روز دهم گیمیفیکیشن در بازاریابی جواب سوال دوم:
    یک مثال خوب شهرک ترافیک هست که برای آموزش قوانین راهنمایی و رانندگی به کودکان چند سالی هست که فعالیت می کنند. در این مکان ها کودکان در نقش راننده ، پارک بان، پلیس و … در قالب بازی و فانتزی اصول قوانین راهنمایی و رانندگی را می آموزند.
    یکسری بازی های اجتماعی مثل پوکمون هم با استفاده از فانتزی فعالیت فیزیکی و ورزشی کاربران را تشویق می کنند و باعث افزایش پیاده روی و نیز معاشرت های اجتماعی کاربر می شوند. در بازی اخیر پوک استاپ ها معمولا در مکانهای اجتماعی ، بناهای تاریخی یا پلازاهای شهری یا پارک های عمومی در نظر گرفته شده بودند که باعث می شد کاربر بازی که در بازی های مشابه صرفا در اتاق و فضای خودش محصور بود وارد فضاهای اجتماعی بشه و به نقاط دیدنی محل زندگی خودش کشیده بشه و عادت پیاده روی اش افزایش پیدا کنه.

    1. این “در بازی اخیر پوک استاپ ها معمولا در مکانهای اجتماعی ، بناهای تاریخی یا پلازاهای شهری یا پارک های عمومی در نظر گرفته شده بودند که باعث می شد کاربر بازی که در بازی های مشابه صرفا در اتاق و فضای خودش محصور بود وارد فضاهای اجتماعی بشه و به نقاط دیدنی محل زندگی خودش کشیده بشه و عادت پیاده روی اش افزایش پیدا کنه. “رو نمیدونستم خدایی

  12. روز دهم گیمیفیکیشن در بازاریابی جواب سوال سوم:
    این ایده برای کودکان خیلی می تونه جواب بده. داستانی طراحی می کنیم که شامیل یک چهار راه در تقاطع دو خیابان دوبانده قرار گرفته و چراغ راهنمایی بدلیل قطع برق از کار افتاده
    در این چهارراه یک آمبولانس با آژیر روشن، یک موتور سیکلت آتش نشانی، یک خودرو پدر و فرزندی که مدرسه اش دیر شده، یک تانکر سوخت، یک دوچرخه سوار پست چی، یک خودرو یک زوج که برای زایمان می روند و یک عابر پیاده نابینا بهم رسیدند.
    حالا کاربر باید حق تقدم های همه اینها را تعیین بکند یکسری باهم می تونند حرکت کنند و یکسری به نوبت باید بروند و بر اساس جواب درست و غلطش یک سری اتفاق میوفتد مثلا مریض امبولانس فوت میشه، خانم حامله همونجا وضع حمل می کنه، عابر تصادف می کنه و …

    1. آفرین حالا خود داستانه میتوننه حتی توش فانتزش داشته باشه و آخر داستان تو با اخر داستان من اونقدر متفاوت و باحال باشه که تو حاضر باشی دوباره از یه مسیر دیگه بری داستانتو و پول پرداخت کنی حتی بخاطرش

  13. دوره گیمیفیکیشن در بازاریابی، روز دهم، سوال دوم
    داخل کارخونه یه کاری که انجام دادم، این بود که یه فرم تعمیر و نگهداری درست کرده بودم برای هر دستگاه و اپراتورها هر وقت که دستگاه نیاز به تعمیر یا سرویس داشت یا هر وقت گیریش کاری و روغن کاری می کردن باید داخل اون فرم می نوشتن،
    به نظرم اگه شکل و شمایل فرم را شبیه پزشک و بیمار درست میکردم و شرایطی فراهم می کردم که این ذهنیت را بده که وقتی داری گیریس کاری میکنید مثل سوپ دادن به مریضه یا تعمیر کردن دستگاه مثل جراحی کردن تو اتاق عمل میمونه، می‌تونست یه حس جالبی به اپراتورها منتقل کنه

  14. روز دهم گیمیفیکیشن در بازاریابی جواب سوال دوم:

    من فکر‌ میکنم فانتزی رو با یسری حرکات فیزیکی ترکیب کنیم جذاب ترش میکنه. مثلا میخوایم لغت زبان حفظ کنیم.

    ۵ نفریم و یک راوی هم هست. راوی حالا یسری داستان تعریف میکنه میرسیم ایستگاه ۱. اینجا راوی به هر نفر ۵ تا کلمه میگه و ۵ دقیقه وقت که حفظش کنن. میرسن ایستگاه ۲، اونجا مثلا یه سوال راوی میپرسه که افراد باهم بحث و مجادله میکنن که یه ربعی بگذره. بعد میرن ایستگاه ۳، کلا این‌ وسطا راوی هی داستان تعریف میکنه. بعد راوی سوالا رو میپرسه، کسیی که ۵ تارو درست گفت میشه پادشاه، ۴ تا درست گفت میشه وزیر، تاا مثلا هیچی درست نگفت میشه گدا. به هر کس پس یه شخصیت دادیم. مثلا یه لباس پاره و مزخرف هست که گدا همیشه باید تنش باشه. بعد مثلا پادشاه یا وزیر میتونه پس گردنی به گدا بزنه بعد میرن مرحله بعد، کلمه های پادشاه سخت تر میشه . گدا اگه درست گفت تبدیل میشه به یه آدم معمولی و لباس پارشو درمیاره، پادشاه اگه اشتباه گفت باید تاجشو بزاره زمین. یا مثلا تو بازی پادشاه میتونه هر وقتی که خواست به وزیر دستور بده که ادم معمولی و گدا رو یه کاری بکنن. و کلا از این قبیل مسائل…

  15. پاسخ سوال سوم از روز دهم دوره گیمیفیکیشن در بازاریابی. ..

    من نگهبان ماه و راه و چاه و جاه و ملک و ملکوتم. .خیلی سرم شلوغه ولی دلمشغله هم یه چیز دیگه است یکی رو میخوام که عمریه بپاش نشستم و بابام میگه.. (حسنی میای بریم حموم:/) بابام میگه نه چون خواهر بزرگم پری دریاها هنوز ازدواج نکرده من هیچ حقی ندارم، حالا تو فکرم چطوری برای این پری ورپریده زشت بد اخلاقِ خنگ شوهر پیدا کنم :///// همیشه کیس های جالبی تو کارم دارم ولی خب امروزم یکی از روزای شلوغ و پر استرسیه نمیدونم چه تصمیمی بگیرم سر سه راهی معطل یه تصمیمم یه لنگه در هواااا..
    از یه طرف شاه اومده با لشکرش واسه پسر کوچیکترش. .. میگه اگر اجازه بدم راهی که میخواد بره همین الان میاد پریدختِ کچل و چاق ما رو واسه پسرش میگیره
    از یع طرف ملانیا ترامپ (جووون بابااا) سر بچه چهارم‌_ پنجمیشه میخواد بره کانادا بزاد خانم دکتر منتظرشه… از طرف دیگه رابین هود میخواد بره ماریا رو که تو قصر آتیش گرفته ی پادشاه اسیر شده نجات بده حالا اگر ماریا رو نزارم نجات بده فالوراش من و مجبور میکنن صفحه مو ببندم دارم فک میکنم اول بزارم رابین ماریا رو نجات بده نسوزه یا بزارم شاه بیاد با لشکرش سایه ی ورپریده رو از سر راه ما برداره ما هم به عشق مون برسیم !!! یا تعارف پرزیدنت کنم و نونم و بزارم تو روغن که دختر ترامپ و نفر اول رد کنم بره یا … نمیدونم!! تو فکر این چیزا بودم که یهو تصمیم اشتباه نگیرم و با همه اولویت های مشتریهام درست ترین انتخاب و بکنم که سرم سنگین شد و خوابم برد … ….

    ..
    الان ۴ سال از اون انتظار انتخاب میگذره و یادمه اون روز که خوابم برد انگار دستم اشتباهی خورده رو کلیدها و انتخاب ها جابجا شده‌‌‌‌‌‌…
    رابین هود رفت کانادا اونجا پا بند خانم دکتر دختر ترامپ شد و شاه هم با اون لشکر کشی که میخواست برا پسرکوچیکترش، اشتباهی رفته پیش ماریا و حق به حقدار رسید … ملانیا هم که الان تو آشپزخونه است و منتظرم بیاد بچه رو که رو پاهام خواب رفته برداره ببر سرجاش بخوابونه
    آخر داستان شما بازه یا بسته؟؟

    1. اصغر فرهادی بودی برا خودتا خوب قیمه ها رو ریختی تو ماستا مثل وضعیت مملکت شد.یکی از قضایایی که بنظر من باید تقویت کنی توی خودت برای اینکه بهتر بنویسی اینه که راجع به زمینه های دلخواهت و چیزایی که یکم شاید روش تعصب داری ننویسی! من یه پسرخاله داشتم خیلی روی یسری قضایایی تعصب داشت مثلا خفن بارسلونایی بود بعد رفته بود روانپزشک گفته بود طرف بهش یه مدت دقیقا باید طرفدار رعال مادرید باشی! و اون خیلی یهو اکی شد نمیخوام بگم عقایدتو زیر پا بزار صرفا اینکه برای اینکه خلاقیتت بیشتر گل کنهراجع به این تعصبات ننویس خیلی سیاسی نکن قضیه رو

  16. پاسخ سوال سوم روز دهم گیمیفیکیشن در بازاریابی
    به نظرم وقتی داره با ماشین آموزشگاه رانندگی یاد میگیره آیین نامه هم همزمان آموزش میبینه. داستان به این صورت باشه که ی کامیون قاتل یا ی هیولای ماشین خور از وقتی که طرف با استادش میشینه تو ماشین میفته دنبال اینا. همو مرحله اول هیولا یکم فاصله داره اما اگه نتونه مراحل تنظیم اولیه از جمله آیینه و کمربند و صندلیو … رو از پسش بربیاد هیولا میرسه بهش. پس مراحل اینهارو ی دور سریع قبلش توضیح میده و میگه بهش عمل کن تا نگیردمون. بعد مثلا حین رانندگی باید بگه هیو داره از روبرو میاد سریع بیا با فاصله 45 سانت از جدول پارک دوبل کن که مارو نبینه اگر فاصله رو رعایت نکنی میبینه و اگه فلاشر نزنی باعث میشه نور توی چشمش نیفته و باز تورو بببینه. و همینجور این داستان ادامه داره تا ی مرور خوب از قوانین و ی تمرین جذاب به وجود بیاد و در نهایت از دست هیولا فرار کنن و به آموزشگاه برسن. در نهایتم هماستاد میتونه ی جدولی از قبل برای شاگرداش درست کرده باشه و به عکس العمل و تسلط هنرجوهاش امتیاز بده.

  17. جواب سوال اول روز دهم دوره گیمیفیکیشن در
    بازاریابی
    بنظرم برای شناخت بیشتر این بازی میتونیم هم محصولات فصلی و هم محصولات روتین رو هدف بزاریم.
    یعنی مثلا این روزا بستنی یا خوراکی های خنک خیلی با استقبال روبرو ان، بیایم رو این محصولات تبلیغات کنیم. یا حتی محصولات روتینی مثل چیزایی که برای صبحانه مصرف میکنیم. خب اگه من هر روز کیک های مختلفی میگیرم اگه بدونم قراره با داشتن این کارتا یه پکیج داشته باشم ازشون هر روز همون کیک رو میخرم و کلکسیون درست میکنم از کارتام.

    1. حالا یه نکته جالب بگم ببین رها مثلا کاله نزدیک به 130 تا پنیر متفاوت داره سیستم فروششم اینه که یه ویزیتور میره و محصول رو معرفی میکنه مثلا به مغازه دارا و اونام بر اساس توضیح تصمیم میگیرن که بیان و محصول رو بخرن یا نه! حالا شما اگر بتونی یه چیزی درست کنی که مثلا با بازی ویژگی های این پنیرا به ویزیتورا آموزش داده بشه اونا هرچی بهتر محصولو بشناسن پس بهتر میتونن پرزنت کنن پس بهتر میتونن بفروشن یا همین شمایی که توی کار هتل داری هستی اگر بتونی با یه بازی کاری بکنی که مشتریت بیاد هتل های متفاوتت رو بشناسه یا بفهمه چقدر هتلای شما خوبن بنظر خودت چه اتفاقی میفته ؟احتمال خریدش بیشتر نمیشه؟اصا بیشتر نخره حس بهتری نسبت به برند شما نداره آیا؟

  18. میتونه توی خونه و با استفاده از گاز و فرمون که وصل میشه به ی بازی این کارو کرد. یا حرفه ای ترش اینه که اون هیولا با حالت سه بعدی بیفته رو شیشه ماشین و ی سری ماموریت هم باشن که باید توی تایم مشخص و یا با استاندارد مشخص انجام بده. یا حتی فکر میکنم تاثیر این نوع آموزش انقدر قویه که میشه توی vr هم همچین حرکتی زد و رانندگی و قوانینش رو به طرف بدون اینکه سوار ماشین بشه یاد داد. نزدیک بود جوابم ؟

  19. جواب سوال دوم روز دهم
    برای کد نویسی می‌تونیم یه شخصیت داشته باشیم که مشکلات پیش روش رو با استفاده از قواعد کد نویسی انجام بده. مثلا تو گزاره های شرطی اگر مریض شد باید ۱۰ بار یه قرص رو بخوره تا خوب بشه ( هم گزاره شرطی هم حلقه توش آموزش داده بشه) و تلاش کنیم کاراکتر رو تبدیل به قهرمان کنیم

    1. این خیلییییییی جای کار داره من یه دوستی دارم یه اسم سمیرا اثنی عشری این کلا توی کار آموزش برنامه نویسی به کودکانه قشنگ میشه این حرفت تبدیل به محصول بشه باهم میپزیم ایدتو تا آخر دوره میریم پیش سمیرا

  20. جواب سوال اول روز دهم
    برای مثال سس خرسی مهرام در نظر بگیرید
    تصور کنید این کاراکتر سس جوری بشه که بتونیم بهش اکسسوری اضافه بشه، شنل، چوب دستی ، اصله چرخ ، زره و هر کدوم از سس ها با یکی از اینها به فروش بره.
    و کاربرا با خرید سس ها بتونن اکسسوری های جانبی بگیرن و خرسی شون رو از بقیه قدرتمندتر کنن. یا ویژگی‌های جذاب بهش اضافه کنن

  21. جواب سوال دوم روز دهم

    جدول ضرب را میشه با این فانتزی که داری با هر ضربی که انجام میدی سرباز تولید میکنی برای دفاع از قلعه تولید میکنی…هر جواب غلطی که بدی یه دسته جدید از نیرو ها تولید میشه و اگه 5 تا جواب درست پشت سر هم بدی یه قلعه برات ایجاد میشه.

  22. روز دهم سوال اول
    بارکد رو محصولاتی باشه که موقع فوتبال دیدن استفاده میشه، مثل چیپس و تخمه

  23. جواب سوال دوم روز دهم دوره گیمیفیکیشن:توی رشته من درسایی مثل ویروس شناسی و باکتری شناسی پر از اسمای عجیب و ویژگی های زیادی هستن که یادگیری و بخاطر سپردن اونا سخت و خسته کننده است وقتی این کلیپ رو دیدم بنظرم میشه یه شبیه سازی بشه با بدن انسان که هدایتش رو با اینکار بدست بگیریم اونم به این صورت که با جمله ها و اسمایی که ظاهر میشه تصمیم بگیریم چیکار کنیم باکتری رو از بین ببریم نگهش داریم یا از واکسن یا دارویی استفاده کنیم خلاصه اینکه این بدن رو نجات بدیم هرجایی هم خطا داشتیم جون از دست بدیم بنظرم اینطوری هم یادگیریش راحت تر میشه هم خسته کننده نیست

  24. جواب سوال اول روز دهم دوره گیمیفیکیشن:
    چیزی که به دهنم رسید بازی پایاپای بود. فرص کنید ی شرکت مثلا کاله که کالاهای مصرفی زااادیییی برای سلیقه ها مختلف داره میخواد فروششو ببره بالا. یا مثلا یک ماموریت داره ک یک طبق یک صلاحدیدهایی میخواد سرانه مصرف لبنیات توی کشور بره بالا.
    کاله میاد و چند نوع کارت طراحی میکنه و ته ظرفای ماست، پنیر و … اون طرحا رو چاپ میکنه(یعنی تا تموم نکنی نمیفهمی طرحش چیه). بعد هر کدوم از اینا عکس یک چیزی مناسب با سلیقه های مختلف ادما روش هست؛ مثلا هدفون بلوتوثی، ست تی آر ایکس، سری کتابای هری پاتر، ربع سکه، …(بسته به تعداد مشتری ها و وسع شرکت! باید تعدادش مشخص بشه)
    بعد حالا کاله میگه آقا هر کی تونست از کارتی که میخواد ۷ تا جمع کنه و جعبه های محصولات ما رو بیاره برامون ما همونو بهش میدیم. حالا ملت سعی میکنن واسه اون چیزی که میخوان خرید کنن.
    بعد حالا این چند تا مزیت داره:
    ۱. کالاهایی ک مردم میخرن کالاهای مصرفیشونه. ماست و شیر و پنیر و اینا و در ضمن کاله تنوعش زیااادهههه.
    ۲. کالاهایی که مردم دارن سر خریدش مسابقه میدن کالاهایی هستن ک لبنی هستن و فقط سر خریدش دعوا نیست؛ سر تموم شدنش هم هست پس سرانه مصرف لبنیات میاد بالا.
    ۳. برای اینکه بتونن جایزه بگیرن باید جعبه های خالی رو پس بدن. پس ی بخشی از زباله های قابل بازیافت ب شرکت برمیگرده.
    ۴. ی حالت تعاملی داره بازی. مثلا ما با دوستا یا فامیل صحبت میکنیم ک اقا اگه هدفون پیدا کردید بدید ب من. منم اگه ربع سکه پیدا کردم میدم ب شما. خلاصه فان هم میشه:)

  25. جواب سوال دوم روز دهم دوره گیمیفیکیشن:
    برای یاددادن نوشتن صحیح حرف های یک زبانی(مادری یا هر چی) به خردسالها میشه از این بازی هایی که مثلا یک خرگوشه که باید مسیرشو پیدا کنه ک ب هویجه برسه استفاده کرد. مسیر درست باید شکل صحیح نوشتن حرف مورد نظر باشه.
    حتی برای یاد دادن کلمات بهشون میشه از این استفاده کرد. مثلا من میخوام کلمه اب رو به بچه یاد بدم. یکی از این مازها درست میکنم که الف رو به ب برسونه. برای کلمات با حروف بیشتر مازمون چند مرحله ای میشه. مثلا برای خواب اگه بچه بخواد از خ به الف بره نتونه و هیچ راهی نباشه و تنها راهش رفتن به واو و بعد الف باشه
    حالا برای سن بالاتر؛ خودم برای درس خوندن معمولا فرض میکنم که شخصیت یکی از فیلم های مورد علاقم هستم و دارم مثلا ی سیستمی چیزی هک میکنم:)))
    اما برای بقیه دانشجوها:
    استاد میتونه توی سوالای تمریناش یه سوال بیاره که فرمتش مشخصه(مثلا سوال *) بعد توی کلاس بگه اره ما دوران کارشناسی سر همین در استادمون این سوالای ستاره رو تو امتحاناش میداد و همه فیل میشدن جز من. حالا ببینم کی میتونه حلش کنه.
    بعد اینجوری فانتزی ای که طرف موقع حل سوال ستاره دار داره اینه ک میخوام به استاد ثابت کنم ازش خفنترم. حالا استاده اصلا الکی ممکنه گفته باشه و ی نکته ی مهم توی اون سواله گذاشته باشه که بقیه حلش کنن اما دانشجو فانتزیش اینه ک میخوام از استادم خفنتر بشم و بهش ثابت کنم بهترم:) نمیدونم البته مثال دانشجو چقد درست بود صرفا دوست داشتم برای این مشکل تمرینا یک راهی ارائه کنم

    1. مثال خودت خوب بود مثالای بقیت اصلا خوب نبود برخلاف دیروز
      ببین فانتزی یعنی غیر واقعی وقتی مثلا میگیم میخوایم با فانتزی یکاری بکنیم اینکه من از استادم بهتر باشم فانتزی نیست.میخوام یه شخصیت جدید یه ماجرای جدید بسازی که بخاطر اون ماجرا طرف رغبت کنه این کارو انجام بده اون کارم مثلا خیلی خفنه مثل کشتن یسری اسکلت یا مثلا یه مثالی که خودم دوست دارم یه یارویی هست که توی کارای اداریش باید یه مهر بزنه این همش فکر میکنه با این مهر زدن داره کله یکی رو خورد میکنه چیزای از این دست این اصطلاح رایج بین ما که فانتزیم اینه این کارو بکنم با معنی فانتزی خلاصه فرق داره

      1. درسته باید بیشتر فک کنم روش
        فک کنم با انگیزه قاطی کردم فانتزی رو
        این میتونه باشه؟
        برای کسایی ک دارن ورزش میکنن مثلا باید ی مدت طولانی بدون یا طناب بزنن، میتونن تصور کنن دارن با قهرمان فیلم یا کتاب مورد علاقه شون این کارو انجام میدن یا حتی مسابقه میدن

        1. اره مثال خودتم خوب بود بنظرم یا مثلا فک کن یکی از مثالای معروف اینجوریه که وقتی داری آشغالای خونه رو بیرون ببری فک کنی داری قشون کشی میکنی به خارج کشور ظرفا رو داری تمیز میکنی داری لکه ننگ دشمن بر قامت میهن رو پاک میکنی یچیزی توی این مایه هاست

  26. جواب سوال سوم روز دهم دوره گیمیفیکیشن

    برای آیین نامه بیایم رعایت کردن هر قانونی رو با داستانی ترکیب کنیم که نتیجه خوبی داره و عدم رعایت قانون رو با داستانی که نتیجه شدیدا احساسی بدی داره . مثلا رانندگی کردن بین خطوط باعث شده که یک پدری به تولد فرزندش برسه با اینکه نتونسته بوده از اول تو بیمارستان باشه . ولی یک شخص دیگه ای که بین خطوط رانندگی نمیکرده ، باعث گره خوردن مسیر و ترافیک شده و دقیقا خودش هم نتونسته به موقع برسه به نمایشی که بچه اش در حال اجرا بوده و همش چشم انتظار پدر . یا پدرش که در حال احتضار بوده و این آدم نتونسته به موقع بالاسر پدرش حاضر شه .

  27. جواب سوال دوم روز دهم دوره گیمیفیکیشن:
    همین شیوه برای آموزش زبان انگلیسی . یک سری کلمات که به همین شیوه است و برای اینکه نمیری یا بسته به موضوع ، تو هواپیمایی و برای اینکه سقوط نکنی باید یک سری کلمات رو بگی یا درست تلفظ کنی تا بمونی . یا میخوای غذا سفارش بدی ، اگر کلمات رو درست نگی ، برات یک غذای زشت و زننده میارن و اگر درست تلفظ کنی غذای خوشمزه . یا خیلی چیزهای دیگه و بنا به موضوع قابل طراحی هست هر محیطی .

    1. خیلی فانتزیش اون فانتزی دلچسب من نیست مثلا باید بگی یسری هیولا دنبالتن هواپیما سوار شدن خیلی جنبه فانتزی نداره بنظرم فانتزی یعنی یچز غیر واقعی

  28. جواب سوال دوم روز دهم کیمیفیکیشن در بازاریابی:
    آموزش حفظ قران با همراه با قصه:
    ابتدای بازی نشان می دهد که دو یا چندتا راوی پای یک دروازه ایستاده اند که راوی همان قاری های برجسته هستند و شما حق انتخاب یکی از انها را دارید، یک فرشته بالدار که همان مربی هست همیشه هست و توصیه هایی برای شما دارد، و میزان حفظ آیات سوره ها به ترتیبی مشخص مراحل بازی را تعیین می کنند، بعد از انتخاب راوی و شروع بازی راوی بر اساس داستان های سوره انبیا مثلا با دو داستان دو ماموریت برای شما تعیین می کند داستان حضرت یونس ع و ماهی و داستان حضرت ابراهیم ع بت شکن شهر بابل و مبارزه با نمرود، طی هر ماموریت راوی چندین بار در یک مرحله ظاهر می شود و اول باید روایت داستان با شنیدن قرائت آیه ها توسط راوی گوش دهید که در همین حین با خواندن ایه ها فضای بازی شروع به شکل گرفتن می کند مثلا شهر بابل دیده می شود رودخانه ها و فضای سبز و قصر نمرود، حالا این بازی که گروهی هم می شود بازی کرد به شما نقش حضرت ابراهیم ع داده می شود، یک ایه به شما نشان داده می شود و شما برای جلورفتن و شکستن بت ها باید بقیه ان را بگویید و با راوی مقایسه می شود یا چند کلمه نشان می دهد با راهنمایی فرشته می توانید انتخاب کنید و یا مرحله بعدی را با حدس درست اتفاق بعدی امتیاز بکیرید و …

    1. … در مراحل بالاتر هم هر چقدر شما آیه های را درست از حفظ و با قواعد تجوید بخوانید، فضای داستان های قرانی با خواندن شما شکل می گیرد و بعد می توانید در شبکه های اجتماعی دوستانتان را هم دعوت کنید برای گرفتن نقش های بازی داستان و حالا شما مربی انها خواهید بود اگر درست اشتباهشان را تشخیص دهید و یا به موقع کمک کنید امتیاز شما هم کم و زیاد می شود. بر اساس حالات قرائت قران شما اگر ترتیل(شمرده): فصای بازی با جزییات، تحقیق (ارامش): المان های بازی حسی مانند اصوات طبیعت اضافه می شود یا حضاری برای تشویق شما به محیط بازی وارد می شوند یا یکسری داور ، اگر تحدیر (سرعت بالا): کل فضای سریعتر شکل می گیرد و اگر تدویر(بین تحقیق و حدر): المان های ترکیبی اضافه می شوند.

  29. روز دهم-گیمیفیکیشن در بازاریابی
    سوال دوم
    یه بازی مثل آلیس در سرزمین عجایب باشه که در طول مسیر ما چیزایی میبینیم و درگیرش میشیم که سر هر دو راهی ما باید توی یه مدت کوتاه با یه ترکیب مختص اون مرحله که شامل همه مواردی که توی اون مسیر گذروندیم میشه، انتخابمونو تایپ کنیم اگه درست باشه یه برگه گذر طلایی جایزه میگیریم که توی یه مرحله از مراحل بعدی که توی نوشتن و انتخاب مشکل داشتیم برامون باز میشه و جواب درستو نشون میده ولی اگه اشتباه کنیم باید برگردیم ابتدای مسیر و دوباره تکرارش کنیم.اما اینبار با وجودی که مسیر یکسانه اما کلمات مترادف و متضاد جایگزین کلمات قبلی میشه.

  30. روز دهم -گیمیفیکیشن در بازاریابی
    سوال اول
    مثلا یه شرکت مثل کاله که محصولات متنوع زیادی داره برای اینکه بقیه محصولاتشم شناخته بشه میتونه توی فروشگاههای بزرگ یه بازی داشته باشه اینطور که من خریدار یه اپلیکیشن نصب میکنم که با شروع خرید استارت میزنم هر مرحله یه سری سوال فوتبالی طرح کردم که در نهایت با جوابای صحیح به اسم یه تیم یا بازیکن ختم میشه که عکس یکی از محصولات دستشه یا در حال استفادشه و توی غرفه ای که بهش رسیده،گذاشته شده حالا میتونه جذابتر بشه بهش بگیم تو مثلا یه بستنی قهوه مهمون رونالدو شدی یا به جای سوالای فوتبالی سوالایی متناسب با مشخصات محصول طراحی کنیم و اخر باز به اسم یه فوتبالیست یا تیم ختم بشه با همون تصویر محصول

  31. روز دهم-گیمیفیکیشن در بازاریابی
    سوال سوم
    برای راهنمایی رانندگی میشه اینطور باشه که شروع بازی که هنوز هیچ خطایی نکردی و جواب اشتباهی نداری از بین ۵ خودورو لوکس و به شدت گرون ماشینتو انتخاب میکنی توی مسیرم به روشهای مختلف مثلا از زبون یه گل یا یه پرنده که از توی اسمون چقلی میکنه یه نکته اموزشی برات روی صفحه میاد .حالا به چهارراه یا جایی رسیدی که تابلوها و علائم راهنمایی رانندگی هست اگه درست رفتار کردی امتیاز شوماخر میگیری که میتونی باهاش آپشن به ماشینت اضافه کنی یا ذخیره کنی چون اگه اشتباه جواب بدی اول از آپشنات کم میشه و کم کم مدل ماشینت افت میکنه که اون امتیاز اگه کم باشه میتونی فقط آپشن اضافه کنی ولی اگه زیاد باشه میتونی مانع افت مدل ماشینت بشی

  32. سوال سوم روز دهم گیمیفیکیشن در بازاریابی
    میشه تو فازهای مختلفی بازی رو طراحی کرد. مثلا یه خانواده (نقش های مادر و پدر و برادر) مه میخوان یه مسافرتی برن. حالا تو این مسافرت موقعیت هایی پیش میاد که باید تصمیم بگیرن. مثلا داره هتل دیر میشه، سبقت از ماشین جلویی میگیری یا نه؟ اگه دیر برس تو چادر باید بخوابی ولی اگه مثلا دو سه تا خلاف پشت هم بکنی یکیش خفتتو میگیره و تصادف میشه و … / یه ده دوازده تا از این موقعیت ها میشه تا اخر سفرشون براشون تعریف کرد که بعضیاش باعث میشه بهشون خوش بگذره (مثلا ماشین داره تپ تپ میکنه میزنی کنار یا نه ادامه میدی. اگر بزنه کنار با یه خانواده اشنا میشه که خیلی باحالن و یکی دو روز با هاشون خوش میگذرونن) و بعضیاش هم دردسر براشون درست میکنه. مثلا چندتا سبقت یکیش تصادف میشه و باید بیمارستان باشن یا سرکوفت اونی که میگفت سبقت نگیر رو تحمل کنن و …
    یا میشه تو فضای رفاقتی هم تعریف کرد (5 تا دوست که هرکدومشون ویزگی های خودشونو دارن، مثلا یکی ترسوئه، یکی کله شق، یکی دکتر، یکی مکانیک، یکی عجول و … که هرکدوم این ویژگی ها یه جا میتونه به طرف قدرت اثرگذاری بده و گزینه هایی که میزاریم جلو پاشون مبتنی بر این ویزگی هاشون باشه که بتونن ازش استفاده بکنن)

  33. جواب سوال دوم –روز دهم گیمیفیکیشن در بازاریابی :
    یه بازی طراحی کنیم با تم فانتزی علی بابا و قالیچه پرنده و سیمرغ و اینا!به این صورت که توی اون بازی بطری های پلاستیکی ،کیسه های پلاستیکی،قوطی های فلزی و کلا چیز هایی که قابل بازیافت هستن میتونن حرف بزنن و داستان خودشون و هم نوع های خودشون رو تعریف کنن .مثلا یکیشون بگه آره پسر عموی من بطری یه شیر کاکائو بود بچه ای که خوردش میتونست بطریشو بندازه توی سطل بازیافت اما شیطونی کرد و انداختش روی زمین .حالا اینجاست که یه شخصیت فانتزی میتونه به بازیمون اضافه بشه مثلا به اسم سیمرغ یا قالیچه پرنده که بتونه در زمان سفر کنه و این بچه قصه مارو ببره به گذشته و نذاره او بطری پلاستیکی روی زمین و دریا بیوفته و باعث آلودگی و از بین رفتن ماهی ها و اینها بشه حالا یه سری ماموریت هم این وسط بچه باید انجام بده که خیلی یکنواخت نشه.خب این بچه وقتی حسابی با شخصیت ها پلاستیکی زباله و پوست میوه و بطری فلزی و سیمرغ و قالیچه پرنده و اینها درگیر شد توی زندگی و خونه خودش حساس میشه که حتما بطری ها و بازیافتی ها رو جدا کنه و این رو به سادگی میتونه به خانوادش هم یاد بده و در واقع ما اومدیم کار تفکیک زباله رو به یک خانواده یاد دادیم .

  34. جواب سوال دوم –روز دهم گیمیفیکیشن در بازاریابی :
    من خودم این ایده تو ذهنم بود که انجامش بدم که هنوز فرصتش نشده ولی حتما در آینده روش زمان میگذارم، اینجا مطرح میکنم اگه کس دیگه الان میتونه روش کار کنه.
    اون اینه که برای آموزش مصرف نکردن کیسه های پلاستیکی یه بازی آگمانتد طراحی میکنیم و اون اینطوری که کیسه های پارچه ای میفروشیم که روش عکس کرکترهای جذاب بازی ها، کارتون ها، فیلم ها، سلبریتی ها و … هست که هر کس به سلیقه ی خودش کیسه ای میخره و بازی اینطوریه که مشتری ها باید کیسه های پارچه ایشون برای خرید همراشون باشه. بازی موبایل ای آگمانتد ریالیتی ای طراحی میکنیم که وقتی مشتری ها کاراکتر کیسه شون را با پس زمینه ی مخصوصی که در فروشگاه هست اسکن میکنن اون کاراکتر زنده بشه (در واقع کاراکتر واقعیت افزوده هست) و hi five بهشون میده که یعنی ایول که کیسه پارچه ای آوردی و از کیسه پلاستیکی نمیگیری. اینطوری با هر ها فایو امتیاز میگیرن که بعدا این امتیازها به تخفیف گرفتن از فروشگاه ها تبدیل شه.

      1. اون کیسه پلاستیک ها که مصرف نمیشن برای فروشگاه هزینه داشتن و فروشگاه میتونه به ازای قیمت هر کیسه پلاستیکی هر بار به مشتری تخفیف بده.
        همین الان میوه فروشی محل ما توی مغازه اش زده اگه کیسه پلاستیک نگیرید ۴۰ تومن به شما تخفیف میدیم که احتمالا این قیمت یک کیسه پلاستیکی هست.

  35. جواب سوال اول روز دهم گیمیفیکیشن در بازاریابی :

    یه آدامسایی بودن خیلی سال پیشا همین تم فوتبالیو داشتن البته با لیبل،، که میشه بارکدو جایگزینش کرد.
    نوشیدنی ها هم گزینه خوبیه، ردبول مثلا، که جامعه هدفش هم جوونای ۱۸ تا ۳۵ ساله اس حتما بیشتر تاثیر میزاره، حتی از کانسپت شعارشم (Gives You Wings‎) میشه تو طراحی بازی بارکدا کمک گرفت و استفاده کرد.

      1. فکر کنم مبهم توضیح دادم، این پرواز و شعار give you wings رو برای ردبول گفتم، چون انرژی زاس شاید ایده پرواز بهتر باشه تا فوتبالی. اما تم فوتبال هم جذابه هم برای ردبول، چون مخاطبش بیشتر جووناس و شاید بیشتر پسرا. برای آدامس هم جذابه این تم، یادمه بچه بودیم یه مدل آدامس هایی بود که کارتهای کاغذی فوتبالی داشتن نوجوونا این آدامسا رو میخریدن تا کارتاشو جمع کنن و باهم بازی کنن، تو فروششم تاثیر زیادی داشت چون همه ترجیح میدادن ازاین کارتا داشته باشن و با بقیه همراه بشن.

  36. سوال سوم روز دهم گیمیفیکیشن در بازاریابی

    واسه آموزش راهنمایی رانندگی من بازی خنثی کردن بمب رو در نظر دارم
    مثلا اینجوریه که یه بمب جلوی ما هست که یه تایمر روش ست شده و یه تعدادی سیم و چاشنی داره که ما باید با احتیاط خنثی کنیم بمب رو
    خب بازیکن وقتی میخواد این بمب رو خنثی کنه باید توی زمان شمارش معکوس بمب اینکارو بکنه. هر بار که به یه سوال جواب میده اگه اشتباه جواب بده بسته به میزان اهمیت اون اشتباه توی رانندگی یه زمانی از تایمر کم بشه. هر سوالی هم که درست جواب داد میتونه یکی از رقم های خنثی کردن بمب رو روی مانیتور نشون بده

    البته مشکل این بازی اینه فانتزی بازی رو نمیشه به راهنمایی رانندگی چسبوند ولی خب فعلا همین به ذهنم رسیده:(

  37. سوال اول روز دهم گیمیفیکیشن در بازاریابی

    تم بازی باید متناسب با مصرف کننده اش باشه و محصولی که ما میدیم
    خب مصرف کننده رب یه خانوم خونه داره معمولا….طبیعتا یه خانوم خونه دار به کارت فوتبالی علاقه ای نداره 😐

    شاید اینو بشه واسه چیپس و پفک واسه بچه های در حد 10 سال استفاده کرد.

  38. سوال دوم روز دهم گیمیفیکیشن در بازاریابی

    همون سناریو خنثی کردن بمب رو میشه واسه آموزش زبان استفاده کرد

    مثلا یه کلمه رو توی صفحه دیجیتالی بمب نشون بدیم و سیم های بمب مترادف هاش باشن
    اگه سیم درست رو بزنه که یه قدم به خنثی کردن نزدیک شده و یکی از چاشنی های بمب رو درمیاره اما اگه اشتباه کنه تایمر بمب کم میشه یهو و مجبوره سوالای باقیمونده رو توی زمان کمتری جواب بده….اگه تایمر بمب به صفر برسه و هنوز چاشنی باقیونده باشه گیم اور میشه و بمب میترکه و باید از اول مرحله رو شروع کنه 🙂

  39. سوال دوم روز دهم گیمیفیکیشن در بازاریابی

    اولین باری که با بازی یه چیز رو یاد گرفتم و بعد از تقریبا 15 سال هنوز تو ذهنم هست جدول ضرب بود معلم بچه ها رو برد حیاط مدرسه … بازی اینطوری بود که هرکسی یه سوال از یه نفر میپرسید و توپ رو مینداخت سمتش تا زمانی که توپ بهش برسه باید جواب درست رو میداد و اگه اشتباه جواب میداد یا بعد از اینکه توپ به دستش میرسید جواب میداد میسوخت و از بازی خارج میشد تا طبق مکانیک last man standing یه نفر باقی میموند و قهرمان میشد ! انصافا 15 سال قبل اینجور حرکتی خیلی جالب بود و اون معلم رو هنوز یادمه !!!

  40. سوال ۳ روز ۱۰:
    بازی یه صفحه اس که یه سری خونه داره+ خونه شروع، خونه بیمارستان، خونه های چهارراه.
    داستان اینطوریه که یه مریض بدحال داریم و سریع باید بتونم برسونیمش بیمارستان.
    اما هرجاتاس انداختیم و تومسیر حرکتمون چهارراه بود(حتی اگه تو اون خونه فرود نیومده بودیم و صرفا اون چهارراه بین راهمون بود) باید صبر کنیم و از بین یه سری کارت، یکی رو شانسی انتخاب کنیم.
    کارتا میتونن این شکلی باشن: دیده شدن توسط پلیس راه، مرگ یه مریض داخل آمبولانس، رد شدن از چراغ قرمز و تصادف، مرگ بیمارمون، و یه سری کارتای خنثی و پوچ ( حالا بهتره انقدر تبعات منفی رد شدن از چهارراه رو مستقیم نگیم ، من فقط برا اینکه منظورمو بفهمونم انقد مستقیم گفتم) .
    اما…
    این کارتا هنوز اتفاق نیفتادن. مثلا ما پلیس راه رو دیدیم، اما هنوز تخلفی نکردیم و اینجاس که باید تصمیم بگیریم که تخلف و حرکت بکنیم یا نه(اگه بخوایم تخلف نکنیم باید یه بار تو خونه قبل چهارراه بمونیم و حرکت نکنیم).
    بعد از این تصمیممون باید تاس بندازیم. اگه تاس زوج بود یعنی اون اتفاقی که دوست نداشتیم بیفته افتاده و مثلا اینجا پلیس ما رو نگه میبینه و تو دردسر میفتیم(جریمه اش میتونه این باشه که تا سه بار از تاس انداختن محروم بشیم یا مثلا یه سری کارتای جریمه هست که بر استس اتفاق قبلی باید ازشون انتخاب کنیم که سناریوی محرومیتمون معلوم بشه) . اگه عدد تاس فرد بود،یعنی این دفعه رو تونستیم بی قانونی کنیم و یه کم سرعتمون تو حرکت بیشتر شده .

    در اخر کسی که زودتر بتونه مریضشو زنده به بیمارستان برسونه برنده بازیه.

    حالا نکته ی این بازی که بچه ها اول شاید متوجهش نشن و کم کم بعد چندبار بازی یاد میگیرن چیه ؟
    اینکه، اگه کلا تخلف نکنن احتمال اینکه مریضشون زودتر زنده به بیمارستان برسه بیشتره( چون فقط یکی از کارتای سناریو کارت مرگ مریض بود، اما کلی کارت دردسرساز دیگه هم وجود داشتن که احتمالشون از مرگ مریض بیشتر میشد)

  41. سوال ۱ روز ۱۰:
    من به ذهنم اومد که به جای کارت، یه بازی موبایلی داشته باشیم ( یه سری بازیایی از جنس بازی آفتابه که ملت تو یه سری مراحل قفل میکردن و چند روز درگیرش میشدن) .
    بعد تو هر مرحله ای که یه نفر خیلی گیر افتاده بود و داشت اذیت میشد، بگیم اگه بری فلان محصولمونو بخری و بارکدی که تو بسته بندیه اسکن کنی، جواب این مرحله رو بهت میگیم.
    حالا فکر کنید مینو همچین اپ بازی طراحی کنه( که برنده ی بزرگشم بتونه یه جایزه بزرگ ببره) ، اینجا نه تنها تو اپش میتونه مردم رو مجاب کنه که ازش خرید کنن،
    از اون سمتم رو بسته بندی محصولاش میتونه مردم رو مجاب کنه که برن بازی رو نصب کنن و تو مسابقه ی جایزه بزرگ شرکت داده بشن.

    1. این حالت گیر کنه جواب نیست چون وقتی تو گیر کردی همچین چیزی ببینی میگی برو بابا کی حال داره باید یه تکنیکی باشه که یچیز خفن رو هی تو چشم کاربر کنی و بگی ببین چقدر خوبه یا باید 200 ساعت دیگه بازی کنی یا مینو بخری

        1. ببین مثلا تو توی یه بازی هیجان انگیز میمونی و بهت گفته میشه یکار بی ربط بکن مثلا برو کد پشت بسته بندی یتزا پمینا رو وارد کن یا چیزی شبیه این.این حالت توی ذهن کاربر توهین آمیزه!
          ولی میتونی بیای و بگی که آقا یه بازی هیجان انگیز دارم مثلا ترانه همه خواننده ها توش هست ابی ولی فقط با کد قرعه کشی پمینا باز میشه این دیگه توهین امیز نیست و اکی هست توی ذهن کاربر

  42. جواب سوال ۲ روز ۱۰:
    مثلا میشه اگر یک‌کراودفاندینگ داشته باشیم تا مردم رغبت کنن بیشتر در پروژه ها شرکت کنن، مثلا میشه یک شخصیت جنگاور رو براشون طراحی کرد که هرچی بیشتر در پروژه ها شرکت کنن میتونن برای شخصیت شون زره و شمشیر های مختلف بخرن و شخصی سازی کنن

  43. حااااااااااجی این بازیه چقد باححاااله :)))))
    قشنگ میشه ازش واسه یادگیری زبان و اسپل صحیح کلمات استفاده کرد. چقد حال کردم.
    آقا یه بازی بود شاید باورت نشه ولی تو میکرو! میکی موس بود میرفت تو جنگل با یه سرعت آهسته ی تخیلی میچرخید در کمال شادی و آرامش. تو هر مرحله بهت دوتا جا خالی میداد باید تو جنگل قدم میزدی حروفشو پیدا میکردی. خیلی بامزه بود و خب چیزیم یاد میگرفتیم خلاصه. از بچگی علاقه داشتم به صحیح نوشتن !
    در ادامه…
    روز 14
    سوال1
    قسمت اول: من به شدت آدم شلوغ پلوغی هستم و جدا از اینکه از بی هویتی رنج میبرم از اینکه اتاقمم شلوغ هست و ذهنمم شلوغ هست رنج میبرم! البته چون چیزایی که زیاد استفاده میکنم باید در دسترسم باشه کلا! و وسایلمم خیلی زیاده …و خیلی توجیه میکنم!!!!!!
    قسمت دوم: من آرایشگری رو دوست دارم یاد بگیرم ولی محیط آرایشگاهو دوس ندارم بخاطر خاله زنکی بودنش!
    سوال 2:
    من کسب و کار خاصی مد نظرم نیست ولی به نظرم باید یه بازی باشه که تعاملات اجتماعی آدم ها رو نشون بده و بتونه حاضر جوابی رو بدون فحش دادن و متلک گفتن به طرف مقابل آموزش بده. واقعا یه وقتایی فقط سکوت میکنم در مقابل آدما !!!!!

  44. دوره گیمیفیکیشن در بازاریابی
    روز 10 سوال 1

    بچه که بودم یه شرکتی اومد پفک های کوچولو تولید کرد که داخل اونها یه برچسب هایی بود.
    بعد یه آلبوم هایی رو داده بود سوپر مارکتا رایگان توزیع میکردن و ما باید برچسبهایی که از تو پفکا پیدا میکردیم میچسبوندیم رو همون عکسش که تو آلبومه. اگه بدونی منو مادرمو کلا همه کسایی که میشناختم چقدرررر پفک خوردیم تا اون آلبوم رو کامل کنیم و بفرستیم که جایزه بگیریم
    بعد مثلا با دوستام آلبومامون رو به هم نشون میدادیم که ببینیم برای کی تکمیلتره

    حالا این بازی که توضیح دادی راستش من کامل متوجه نشدم، اما اگر تعداد کارتها مهمه، یعنی هرچی بیشتر باشه توی بازی برامون بهتره، پس باید رو محصولاتی کار کنیم که مصرفشون زیاده، نه اینه رو محصولی که ما شش ماه یکبار میخریم

    یا اینکه میتونیم بیایم یه محصول جدید خوشمزه بزنیم، مثلا دیدی لپ لپ یه چیزی زد که هم جایزه داشت هم بیسکویت و کرم شکلات.

    یا مثلا بیایم شامپو کلییر رو در اندازه های کوچک بزنیم رو اون کار کنیم و بعد بگیم جلد(!!) 5 تا از اینارو بیاری یدونه بزرگ بهت میدیم. البته اینو فقط به رونالدو میشه ربط داد نه کل فوتبال :))

  45. دوره گیمیفیکیشن در بازاریابی
    روز 10 سوال 2

    دوتا مساله ای که خیلی ها شدیدا براش نیازمند فانتزی اند یکی بحث یادگیری زبان هست و یکی رژیم لاغری. دلیلش اینه که آدما دوست دارند در کوتاه مدت فیدبک تلاششون رو ببینن اما خب این رخ نمیده
    حالا کلللی ایده های قشنگ میشه براش مطرح کرد اما خب برای بحث زبان خصوصا برای کوچیکترها میشه یه اپی مثل پو تعریف کرد، اینکه مثلا یه بچه ای وجود داره تو گوشیمون که ما میخوایم بهش زبان یاد بدیم تا حدی که بتونه بره با بچه ها بازی، بتونه بره خرید، مدرسه و… مثلا از تو اپلیکیشن بیام کارواش رو انتخاب کنیم و بخاطر اون هم که شده لغات و جملات مربوط به اون مکان رو خودمون یاد بگیریم و به اون یاد بدیم..
    راستش من خودم ایده های ساده رو بیشتر دوست دارم(مثل همون تایپ کن و بکش) اما خب چیز ساده ای فعلا به ذهنم نرسیده

    حالا امروز که به این سوال فکر میکردم این سوال برام پیش اومد که چرا اپ هایی برای برنامه ریزی بلندمدت وجود نداره؟ همه شون یه تقویم ساده اند که حالا کارهامون و آلارم ها رو توش مینویسیم. چرا چیزی نیست مثلا توش یه آدم باشه و من بگم این قراره تا یکسال دیگه اینکارارو انجام بده، دو سال دیگه اینارو، آخر کارشناسی این کارها رو …
    بعد کمپانیش بیاد هر سال آپدیتش کنه، قابلیتهای قشنگتر بهش اضافه کنه…

  46. گیمیفیکیشن روز 10 سوال 3:
    میتونیم مسابقه بذاریم بین دوتا ماشین. دوتا آیتم مهمه: یکی پول طرف و یکی زودتر رسیدن به مقصد. اگه طرف بخواد زود برسه میتونه چراغ قرمز را رد کنه یا سرعت غیرمجاز بره ولی پولش کم میشه و این پول توی بنزین زدنش برای مرحله بعد تاثیر میذاره و سرعتش کند میشه ولی با رعایت قوانین راحت تر میرسه. بعد مثلا اگه تصادف کنه میشه یه مقدار زیادی از پولشو کم کرد و کلی چالش دیگه. ولی اسم مسابقه را میشه گذاشت، رالی خیابونی

  47. جواب سوال دوم و سوم روز دهم دوره گیمیفیکیشن در بازاریابی
    یه گروه رپر سیاهپوست هستند که تازگیا کارشون گرفته و برای اولین بار میخان تور برگزار کنن بین شهرای مختلف و چون اول کارشونه با ماشین خودشون مجبورن برن ،اونا برای برگزار کردن تور نیاز به هزینه سفرشون هتل غذا بنزین کلاب های تفریحی اجاره سالن و هزینه های اولیه برگزاری کنسرت ها دارن بعدها لول آپ بشن مدیر برنامه میگیرن .
     پس تا اینجا گفتیم ک کلی خرج دارن و توی راهی که میرن نباید خرج رو دست خودشون بذارن . یه پول اولیه دارن و این وسط پلیسا زیاد بهشون گیر میدن چون سیاهپوستن رعایت نکردن قوانین راهنمایی رانندگی جریمه ها خیلی گرون تموم میشه براشون و اینکه هر پلیس سفیدپوستی ازشون برای مسخره کردنشون سه تا سوال میپرسه اگه بلد نباشن به بهونه های الکی حتی یه مدت ماشین میخابه ی و مجبور میشن بنا ب مشکل مادیشون حتی مدتها ی جا کنار خیابون اجرا کنن خیلیا نمیشناسنشون و بارون و … باعث میشه ب سختی پول دربیارن و جای خواب و غذا و اینا بدن تا ماشینو پس بگیرن و جریمه رو بدن و ممکنه یه تور رو از دست بدن . تو هر شهر میرن تفریح و این حرفا و پولاشون خرج چیز میزا میکنن و میتونن با هر معشوقه ای ک پیدا میکنن ی شعر براش درست کنن تو هفت تا شهر و برای هر کدوم ی تراک بدم بیرون ک امتیاز رده بندی میده . پس یه سفر داریم با کلی ماجرا تفریح سختی که باید حواسمون باشه درست رانندگی کنیم تا بتونیم تور رو عالی برگزار کنیم تعداد زیاد طرفدار بدست بیاریم اونقدر پول داشته باشبم ک هتلای خوب بریم جای خوب غذا بخوریم  همچنین فیلمای قشنگ بازی رو باز کنیم تا داستان کامل رو اجرا کرده باشیم. چندتا فیلمم در نظر گرفتم زمانی ک عشقولی میشه یا اجرای کنسرت خفن باشه اجرا بشن حس خفن پیروزی بده .
    میتونیم کاری کنیم خود نواختن ساز و هماهنگی گروه هم بتونن بازی کنن ولی خیلی ساده باید باشه مثلا مث بازی فارنهایت باشه .

  48. جواب سوال دوم روز دهم دوره گیمیفیکیشن در بازاریابی-
    من توی یه شرکتی کار میکردم که میومد واسه دهات های توی آلمان رایگان سایت درست می کرد. بعد هربار باید بعد از درست کردن سایت آزمایشی یه عده از همکارای ما زنگ میزدن و افراد مسیول را راهنمایی می کردن که چجوری از نرم افزارشون (شبیه ورد پرس بود) بهره برداری کنن. این همکارای ما همه ش غر میزدن که چقدر این مکالمه تلفنی خسته کننده س. پیشنهادی که من اونجا دادم این بود که بیان واسه ی هر مشتری یه آواتار یا کاراکتر طراحی کنن . اگه مشتری خنگ یا بد اخلاق بود اینا بیان به ش یه کاراکتر دیو بدن و اگر خوش اخلاق بود مهربون. حالا وقتی رفقا زنگ میزدن به یه دیو، اولا میدونستن که با این باید متفاوت حرف بزنن دوما اگه میتونستن توی یه تایم کمی مشکلشو برطرف کنن مدال دیو کشی میگرفتن و…

    1. افرین چقدر راهکار جالبی بوده یکار جالی و یکم مشابه دیگه من دیدم توی پنتاگون بود کجا بود میومدن ادمای یه شرکت تیم میشدن
      بعد مثلا یه تیم میشدن مثلا تارگرین ها یه تیم استارک ها همون خاندان های سریال گیم آو ترونز بعد این هکرها مثلا میشدن چی میشدن وایت واکرها بعداین خیلی اثر داشته روی بهره وریشون

  49. روز دهم گیمیفیکیشن مقدماتی -سوال 1
    سلام
    بنظر من الان مردم خیلی بی احساس و بی تفاوت شدن .. گاهی افراد فکر میکنن اگر بی تفاوت باشن ی جور کلاس اجتماعی محسوب میشه در حالی که دیگران رو بسیار معذب میکنه …من اگر بخوام فانتزی بزارم ی چیزی میزارم مثل این بازی برای اینکه به کاربر یاد بدم هر جا تونستی ی اکشن محبت آمیز از خودت در وکن ..تا ی زامبی بمیره ..اینجوری هوش هیجانیش تقویت میشه و هم از حالت کرختی در میاد و موتورش روشن میشه ..و میفهمه که خیلی هم بد نیست مهربونی …
    فکر کنم کلا بی ربط حرف زدم نه !!!
    فقط میخواستم بگم که سعی میکنم ی اکتی از خودم نشون بدم نسبت به زحمت شما ..
    ی خواهشمم اینه که کنار کلمه ها تخصصی که فارسی نوشتینشون ، لغت اصلیشون که به انگلیسی هست رو بنویسین خیلی بهتر میشه ..مثل: مثلا ” اجوتنمنت ” و غیره

    1. اتفاقا دیروز داشتم یه ایده اجرا شده شبیه همین حرفی که میگی رو میخوندم!
      اینجوریه که مردم هرجا یه لامپی دیدن که مصرفش زیاده باس به سردسته شکارچیای ومپایرا اطلاع بدن تا مجوز نابودی ومپایر رو بگیرن بعد ومپایر رو بکشن و فیلم بفرستن یچیزی توی این مایه ها:)

  50. سلام وقت شمابخیر آقای حاتمی من احتیاج به خبره درزمینه گیمیفیکیشن دارم ونیاز هست به سرعت باشما مصاحبه داشته باشم جهت موضوع پایان نامه ام که چالش های اخلاقی حوزه گیمیفیکشن هست اگرممکنه یه وقت مصحبه بهم بدید

  51. ج سوال اول روز دهم دوره گیمیفیکیشن

    آکادمی آموزشی شرکت میهن که بصورت بازی طراحی شود

    بطور مثال یه برند مثل میهن میاد ویه هولوگرام و یا بارکد خاص رو محصولش میزنه
    فرد زمانی این رو با موبایلش اسکن کنه وارد یه مسابقه جذاب بشه
    مسابقه ش از این قراره که ، شامل 5 سطح است ، افراد تا سطح 3 بصورت انفرادی میتوانند شرکت کنند
    اما از مرحله 4 به بعد بصورت تیم 5 نفره میشه
    فرد در هر مرحله به یکسری سوالات بایدپاسخ دهد و با هر پاسخ صحیح پازل کاملتر میشه
    در هر مرحله یه پازل وجود داره که این پازل ویژگی ، مزیت نسبی و یا کاربر محصولات و افزایش اطلاعات در باره نکات سلامتی افراد میتونه باشه
    در هر سطح یه جدول قهرمانان وجود داره که فردی که رکورد میزنه میتونه ببینه نفرات قبلیی که این رکورد رو زدند با چه زمانی بوده
    از سطح 3 فردی که رکورد زده میتونه برای یک سطح پایین تر خود بصورت محدود تغییراتی ایجاد کنه و مسابقه رو سخت تر کنه

    اینطوری هم یه ارزشی رو به جامعه اضافه کرده و هم افراد بیشتری خرید میکنند و هم برند تو ذهن افراد بهتر میمونه و ملت با محصولات و ویژگی هاشون بیشتر آشنامیشوند

  52. ج سوال دوم روز دهم دوره گیمیفیکیشن

    آموزش الگوریتم در زبانهای برنامه نویسی

    یه بازی میتونه باشه که مراحل زیادی داشته باشه و در هر مرحله یه شغل رو به نمایش بگذاره ، از ساده ترین فرایند مشاغل تا سخت ترین مشاغل که پیچیدگی های خودشون را دارند مرحله به مرحله شغلها تغییرکنند

    مثلا اول از یه نانوایی شروع کند و در مرحله اول قسمت به قسمت از فرد سوال میشه تا فرد تشخیص دهد تا در پایان مرحله اول الگوریتم پخت نان کامل شود ( با نوشتن صحیح هر قسمت به قسمت بعدی انتقال پیدا میکند تا مرحله کامل شود )

    شغل بعدی میتونه آژانس و … باشه

    فرد در زمان محدودی میتواند هر مرحله رو رد کنه ، فردی که رکورد بزنه براش نیرویی اضافه میشود که در مراحل بعدی میتواند بعنوان راهنما ازش استفاده کند ویا باعث شود که یه امتیاز از رقیبش که امتیازش بهش نزدیکه کمتر بشه

    جدول امتیازهایی وجود داشته باشه که 3 نفر برتر هر مرحله رو نشون بده ، افرادی که در مراحل سخت گیر کرده باشند و نیروی لازم رو نداشته باشند که راهنمایی بگیرند ، یک سری الماس است که باید خریداری کنند تا با استفاده از اون نیروشون اضافه بشه و راهنمایی بگیرند و مرحله رو رد کنند

    با این بازی هم حس رقابت ایجاد میشه و هم لذت میبرند و پایه برنامه نویسی و حل مسئله شون بسیار قوی میشود و هم باعث سریعتر شدن تایپشون هم خواهد شد
    چون در قالب بازی در شرایط مختلف الگوریتم های ساده و سخت مینویسند

  53. ج سوال سوم روز دهم دوره گیمیفیکیشن

    یه بازی ماشین سواری در شهر باشه بصورت گروهی باشه و افراد بصورت آنلاین باهم در اون شرکت کنند
    افراد در شهر در حال حرکت هستند و در صورتی که خلافی رو انجام دهند یه تاس میاد و یکی رو انتخاب میکنید و باید به سوال پاسخ دهید( سوالات مربوط به قوانین آیین نامه رانندگی است ) در غیر اینصورت یه جون ازتون کم میشه و یا زمانی که دیگرانی که نزدیک شما هستند اگه خلاف کردند درصورتی که نتوانند پاسخ صحیح بدهند شما میتوانید پاسخ صحیح بدهید که امتیازتون زیادتر بشه ( هرچی بتوانید به سوالاتی که دیگران نمیتوانند پاسخ دهند ، کمک میکنید که زودتر از بازی اخراج شوند)
    هر 5 امتیازی یه جم داده میشه( نصف جم ها رو میتوانند بفروشند به سایرین) و افرادی که بدون امتیاز باشند یا باید از بازی بیرون بروند و یا جم از سایر بازیکنانی خرید کنند جم بیشتری دارند
    یه جدول است که بصورت پویا با تغییر امتیازات افراد در حال تغییره و رقابت زیادی شکل میگیره

    افرادی که در این بازی برنده شوند میتوانند علاوه بر نشان طلایی همیار پلیس، میتوانند در تغییر شیوه سوالات بازی ایده و نظر دهند و عکس و اسمشون در مسابقه بعنوان رکورد دار قرار بگیرد

  54. گیمیفیکیشن در بازاریابی
    روز 10 سوال 1:
    میشه با این کارت ها alternate reality game طراحی کرد. مثلا چیپس تخمه یا بستنی حالا هرچی(که بشه سریع مصرف شه نه ماست که شاید چند روز یا هفته طول بکشه) روی پوستش لوگو‌ی استقلال یا پرسپولیس یا سپاهان یا تراکتور باشه. داخل بسته‌اش هم یه کد باشه که شما بری تو اون سایت کد رو بزنی یدونه از این کارت ها بهت میده. حالا همینجا نگه میدارم یه خورده راجع به سایت توضیح میدم.
    توی سایت شما لوگوی چهار تا تیم نام برده شده رو دارید و با کارت هر تیمی یه خورده از اون لوگو کامل میشه و برای تکمیل لوگو باید 200هزارتا(عدد دقیق نمیدونم ممکنه تو یه روز فقط سه برابر همین عدد رو یه تیمی بیاد وارد کنه باید بررسی شه) از اون کارت ها وارد شه و برنده تیمی هستش که لوگوش زودتر تکمیل میشه.
    خب حالا برگردیم سراغ کارت ها و یه خورده هیجان کار رو برای اونایی که با وارد کردن کد کارت میگیرن زیاد کنیم؛ به چه شکل؟ یه بخشی توی سایت باشه مثلا شما کد استقلال وارد کردی حالا انتخاب میکنی باهاش بازی کنی یا مستقیم بره رو لوگو و میگی من میخوام با تراکتور مثلا بازی کنم. حالا میری با کارت هات با یک نفر که کد تراکتور وارد کرده بازی میکنی، اگه تو بردی کارت اون مال تو میشه و به لوگوی استقلال اضافه میشه و اگه باختی برعکس.

  55. گیمیفیکیشن در بازاریابی
    روز 10 سوال 2:
    برای آموزش شیمی.
    به ایران حمله شیمیایی شده و هر شهرش یه ماده شیمیایی متفاوت تو هوا پخش شده و یه شهر مثلا مردمش زامبی شدن یه شهر مردمش فلج شدن و شما باید چندین پادزهر مختلف بسازید تا کل ایران رو نجات بدید و ساخت پادزهر توسط بازی به این شکل به شما راهنمایی میکنه که مثلا فلان دوره فلان گروه یا مثلا عنصر شبه فلز با عدد اتمی فلان و شما اینارو باید با یه ترتیبی کنار هم بچینی تا پادزهر به دست بیاد و تو هوا پخشش کنی تا مردم به حالت قبلیشون برگردن.

  56. گیمیفیکیشن در بازاریابی
    روز 10 سوال 3:
    کاراکتر شما ساعت 10صبح زنگ خونه‌اش میخوره و در رو باز میکنه میبینه جلو در یه نامه هست، محتوای نامه آدرس 5منطقه‌‌ی مهم تو شهر هستش که شخص بمب گذار، بمب گذاری کرده و گفته تا ساعت 10:30 فرصت داری خنثی‌شون کنی وگرنه منفجر میشن. اون تصمیم گرفته که به یک نفر محل این بمب هارو بگه و همچنین توی نامه گفته که اگه بفهمم به پلیس گفتی فورا همه بمب هارو منفجر میکنم.
    حالا بازی اینشکلیه که تایمر که معکوس میشماره بالای صفحه فعاله از 30دقیقه تا 20دقیقه با رنگ سبز رسید به 20 دقیقه تا 10 دقیقه با رنگ آبی و زیر 10دقیقه با رنگ قرمز نمایش داده میشه.
    حالا بازی شروع میشه شما باید تصمیم بگیری اول سمت کدوم بمب بری و هرکدوم که انتخاب کنی به سمت یه جاده میبرتت و وسط بازی به چنتا سه راهی بر میخوری که کنار هرکدومش یه تابلو هست‌، بازی از شما سوالات مربوط به آیین نامه رو میپرسه و باید ببینی جواب درست رو کدوم تابلو نوشته شده تا به سمت محل بمب گذاری بری و اگه اشتباه بری باید ۳۰ثانیه دور بزنی تا برگردی سر همون نقطه و دوباره سوال ازت پرسیده میشه.
    و اینکه شما باید هر 5تا بمب رو خنثی کنی تا قبول بشی.

      1. روز 10 سوال 3:
        برای آموزش رانندگی می‌تونیم داستان زیر رو پیاده سازی کنیم. اسمش رو میذارم نوشداروی سهراب و ایدشو از شاهنامه گرفتم.
        یه پدر به اسم رستم یا مادر به اسم تهمینه 🙂 داریم که بازیکن‌هامون هستن که بازی میتونه یه نفره یا دو نفره باشه و بازیکن بسته به اینکه جنسیتشچی باشه نقش پدر یا مادر رو انتخاب می‌کنه.
        سهراب پسرشون با بچه‌های مدرسه رفتن اردو و توی جنگل یه جونور عجیب نیشش زده که باید هرچه زودتر پادزهر بهش برسه تا نمیره. کلا 40 دقیقه دووم میاره و مهلت داره.
        پدر یا مادرش باید از خونه سوار بشن و به سمت مقصد حرکت کنن. تو مسیر با تابلوهای رانندگی و موقعیت‌های سبقت و تصادف و اینا مواجه میشن که باید با توجه به آیین نامه درست جواب بدن. اگه اشتباه جواب بدن از تایم شون کم میشه.
        اگرم درست جواب بدن امتیاز میگیرن. تو راه با دیو و موجودات هفت خان رستم مواجه میشن که باید تا وقت دارن از سر راه برشون دارن.
        حالا اگه سوالا رو درست جواب بدن امتیاز میگیرن و یه سری آپشنای ماشین براشون باز میشه مثل حرکت روی آب یا هوا یا مجهز شدن به سلاح جنگی برای غلبه بر دیوها.
        سه تا پر سیمرغ هم دارن که طی مسیر هر جا لازم بود میسوزوننش تا سیمرغ بیاد و راهنماییشون کنه مثلا بگه کدوم مسیر خطر نداره یا پادزهر درمان بچشون رو کجا میتونن پیدا کنن یا فلان دیو چه نقطه ضعفی داره.

        1. اینو یادم رفت بگم که تو این مثال تکنیک d&d هم پیاده سازی میشه چون موقعیت‌های مختلف پیش میاد که امکان انتخاب و تصمیم گیری به کاربر میده مثلا از کدوم مسیر بره، سبقت بگیره یا نه و… که باعث میشه داستان متفاوت برای هر کاربر شکل بگیره

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

فهرست مطالب