همانطور که احتمالا متوجه شدهاید گیمیفیکیشن ابعاد زیادی دارد و در زمینههای متفاوتی استفاده میشود. در پست کاربردهای گیمیفیکیشن به معرفی این زمینهها پرداختهایم. از طرفی نگاه به گیمیفیکیشن غالبا اشتباه بوده و خیلیها به اسم گیمیفیکیشن، از شما تقاضای بازی میکنند. به همین دلیل بعد از سالها تجربه در پیادهسازی گیمیفیکیشن در ایران به یک جمعبندی در جهت همکاری و پیادهسازی روال صحیح گیمیفیکیشن در ایران رسیدهایم و در این پست راجع به آن صحبت میکنیم.
معرفی گیمیفیکیشن فرآیندی و محتوایی
از نظر من دو نوع گیمیفیکیشن وجود دارد که دانستن انواع آن برای کارفرما بسیار ضروری است. متاسفانه غالب کاری که در ایران انجام میشود از نوع فرآیندی بوده و به همین دلیل هم واقعا بازخورد خوبی ایجاد نمیشود.
گیمیفیکیشن فرآیندی چیست؟
در گیمیفیکیشن فرآیندی، ما به دنبال قابل تحمل کردن یک تجربه هستیم. یعنی یک تجربه عموما غیر جذاب را میخواهیم جذاب کنیم. افراد زیادی هم در دنیای گیمیفیکیشن اعتقاد دارند که این کار شدنی نیست و شما ممکن است در کوتاه مدت بتوانید شاهد رشدی باشید، اما در بلندمدت احتمالا نه تنها رشدی نمیکنید بلکه نتایج از قبل هم بدتر خواهند شد. در اینجا ما از المانهای مشترک و مشخصی مثل امتیاز،نشان و جدول برندگان استفاده خواهیم کرد. یعنی عناصر گیمیفیکیشن که در طراحیها مشترک هستند.
گیمیفیکیشن محتوایی چیست
در گیمیفیکیشن محتوایی،محتوا تعیین کننده همه چیز خواهد بود. برای مثال اگر من درس تاریخ میدهم باید روشی که استفاده میکنم خاص درس تاریخ باشد و معلم ریاضی نتواند از این روش استفاده کند. برای مثال از رولپلی (Role-Play) آموزشی دادگاه استفاده کنم! مشخصا معلم ریاضی نمیتواند سر کلاس تقسیم و ضرب را محاکمه کند پس این بستگی به محتوا دارد. چیزی که مشخص است روشها محتوایی در مقایسه با روشهای فرآیندی خوبیها و بدیهای خود را دارند که در اینجا آورده شده است:
- گرانتر هستند.
- اثربخشی گاها تا ده برابری دارند.
- قابلیت تکرار کمتری دارند.
- قابلیت برند شدن دارند (یعنی برای مثال شما اگر معلم تاریخ باشید میتوانید روش محتوایی خاص خود را داشته باشید اما در روشهای فرآیندی چنین امکانی وجود ندارد).
گیمیفیکیشن رفتارگرا چیست
در نظریه رفتارگرایی کل صحبت ما این است که مغز انسان مثل یک جعبه سیاه است و شما با تنبیه و تشویق میتوانید کاری کنید که انسانها کاری که شما میخواهید را انجام دهند یا کاری که شما میخواهید را انجام ندهند. جملهی معروفی در اینجا وجود دارد که میگوید به من 12 کودک بدهید و من با تنبیه و تشویق کاری میکنم که یکی دزد،یکی وکیل و… شود.
اگر گیمیفیکیشن را آنقدر سطحی و در سطح امتیاز دادن ببینید شما صرفا از گیمیفیکیشن رفتارگرا استفاده کردهاید. اگر درس نظریه سازمان داشتهاید احتمالا با تیلوریسم آشنا هستید یکی از انتقاداتی که به گیمیفیکیشن هست همین رویکرد تیلوریسم است که متاسفانه خیلیها در پیش گرفتهاند.
گیمیفیکیشن شناختگرا چیست
در شناختگرایی دیگر مغز یک جعبه سیاه نیست و فرآیندهای آن مشخص میشود. برای مثال منحنی فراموشی ابینگ هاوس را درنظر بگیرید. در این منحنی ما در عمل راجع به ساختار مغز آگاهی مییابیم. در گیمیفیکیشن شناختگرا ما با دانستن مسائل شناختی متوجه میشویم که چه زمانی باید به تشویق و تنبیه بپردازیم.

نحوه همکاری ما به چه شکل است؟
اگر شما به هر متخصص گیمیفیکیشنی زنگ بزنید و به وی بگویید که به من راه حل ارائه بده، تمامی راه حلها، فرآیندی و رفتارگرا خواهند بود. مشخص است که این راه حلها، صرفا بر اساس تجربه بیشتر و آشنایی با یک سری مکانیک داده میشود. اما واقعا طراحی گیمیفیکیشن امر آسانی نیست و فاکتورهای مهمی این وسط وجود دارند که باید به آنها توجه داشت این فاکتورها به نظر من در ایران بسیار مهم هستند:
- توانایی تیم فنی(که با توجه به دولوپر بودن خود من به راحتی سنجیده میشود)
- خط قرمزهای فرهنگی سازمان
- قوانین محدودکننده ایران
- مجوزها
- سلیقه متفاوت ذینفعان
- اعمال سلیقه بیش از حد ذینفعان
به همین دلیل ما بنا بر بزرگی پروژه و تجربههای قبلی یک فرصت یک تا 2 ماهه در نظر میگیریم تا همکاری بهتری داشته باشیم. در این مدت، با خیلی از موارد بالا و همچنین با روشهای محتوایی در این زمینه آشنا می شویم، کتابهای روز دنیا را در این زمینه مطالعه میکنیم تا خود زمینه مورد نظر را با برگزاری جلسات بیشتر بشناسیم. البته در این مدت با دادن یک سری پیشنهاد هم با سلیقهی ذینفعان آشنا میشویم.
برای مثال اگر پروژه در زمینه مدیریت دانش است، من باید تا حدودی مدیریت دانش را بشناسم، اگر در خصوص منابع انسانی است تا حدودی باید راجع به موضوع شناخت داشته باشم. قطعا بخش زیادی از این مساله به کمک متخصصین موضوعی نیاز دارد، ولی من تا دانش خوبی راجع به زمینه مورد نظر نداشته باشم چیزی جز پیشنهادهای فرآیندی رفتارگرا نخواهم داشت. اگر واقعا سازمانی نیاز به اینگونه راهحلها دارد پیشنهاد من استفاده از یک کارمند برای حضور در دوره پیشرفته گیمیفیکیشن است.
خروجی کار تیم ما بعد از این مدت زمان، یک شبه پروپوزال است. در این شبه پروپوزال ما یک سری راهکار پیشنهاد میدهیم و این راهکارها به 3 دسته کوتاهمدت،میانمدت و بلندمدت تقسیم میشوند. در هر راه حل مشخص میشود که نقش تیم ما چیست و هزینه آن چقدر خواهد بود. برای مثال گفته میشود که تیم ما مجری یک کمپین برند اورنس خواهد بود که هزینه آن ایکس میلیون تومان است.
محصول نهایی
نکته مهم و قابل توجه در این روش این است که این شبه پروپوزال یک محصول نهایی نیست و تا دوسال ما این شبه پروپوزال را بر اساس اتفاقاتی که افتاده و دانش جدید بروز میکنیم. برای مثال به تازگی استفاده از توکن کریپتوکارنسی ترند شده است. پس من این موضوع را برای تمامی کسانی که تابحال به آنها پروپوزال دادهام اضافه میکنم. یا برای مثال چیزی که جدیدا راجع به آن مطالعه میکنم augmented ambient systems است، پس راجع به این موضوع به افراد پیشنهاد جدید میدهم. در مجموع این روش خوبیهای زیر را برای سازمانها دارد:
- نتیجه یک کارشناختگرای محتوایی خواهد بود.
- تا دوسال از علم روز دنیا مطلع خواهید بود.
- تمامی جوانب از جمله توانایی تیم فنی،سلیقه ذینفعان و مقررات و .. در نظر گرفته شده است.
- مطمئن خواهید بود که همه راهکارهای متنوع با استراتژیهای متفاوت را دارید که در صورت نتیجه گرفتن از هر راهحل، راهکارهای پرهزینهتر و کاراتر را انتخاب خواهید کرد.
- پشتیبانی مستمری که در این روش وجود دارد،خاطر شما را از همه جوانب راحت میکند.
اما این حالت برای تیم ما هم خوبیهایی دارد:
- یادگیری مداوم در این روش برای ما وجود دارد.
- در این حالت بدون استرس و فورس زمانی کارها انجام میشود.
- معمولا در این حالت،کلاینتهای ما، برای ما کلاینت میآورند زیرا به نفع خودشان است!
شناخت بهتر محصول نهایی
برای اینکه بهتر متوجه محصول نهایی شوید، باید بگویم که با توجه به اینکه بنده نرم افزار و mba خواندهام تلاش میشود که در راهکارها با یک دید تمامساحتی به مساله نگاه شود. برای مثال استارتاپ فوتفانت که تلاش داشت یک فوتبال فانتزی برای سرگرمی باشد، در حال تبدیل شدن به یک محصول جدید است که فوتبال فانتزی را برای تیم فروش ارائه میدهد. یعنی حتی گاهی از راهحلها اینقدر میتواند کلیت کار را عوض کند.
اما عموما قضیه این است که در تماس اول راهحلهایی وجود دارد که نه من از آنها مطلع هستم و نه شما. برای مثال ما برای آموزش هوش مالی به کودکان که در وهله اول کلاینت ما به دنبال داشتن یک سایت بود،حالا یک بوردگیم طراحی کردهایم و رولپلی آموزشی درست کردهایم. شاید این نوع رولپلی آموزشی ما چیزی بود که در ابتدای کار نه من راجع به آن چیزی میدانستم و نه کلاینت مورد نظر. اما در این روش به این موضوع رسیدیم و خوبی این روش هم دقیقا همین است که از راهحل هایی خبردار میشویم که در حالت عادی نمیدانیم وجود دارند!
هزینه این موضوع چقدر است
در مجموع هزینه ها و شرح کلی همکاری ما، یعنی خلاصه تمامی صحبتهای گفته شده در اینجا به صورت یک پروپوزال اولیه در اینجا قابل دانلود است و شما به راحتی میتوانید با سازمان خود راهحل پیشنهادی ما را مطرح کنید.